با کمک انواع هوش مصنوعی امروزه این فناوری نه تنها با ما صحبت می کند بلکه اتومبیل ها را
کنترل می کند بازی های کامپیوتری انجام می دهد و تمام این کار ها را بهتر از ما انسان ها
انجام می دهد. به نظر می رشد که در مدت زمان کوتاهی هوش مصنوعی ذدر میان ما راه برود.
دیدگاه متداول و مکرر آخرین موفقیت در تحقیقات هوش مصنوعی این است که ماشین های هوشمند
به زودی در دسترس همگان قرار خواهند گرفت. گزارش جدید کاخ سفید در مورد هوش مصنوعی
دیدگاه کاملاً بدبینانه ای در مورد این رویا دارد. این گزارش می گوید که طی 20 سال آینده به احتمال
زیاد در ماشین آلات “اطلاعات کاملاً قابل اجرا قابل مقایسه با انسانها یا بیش از آنها” مشاهده نخواهد شد.
ابتدایی ترین انواع سیستم های هوش مصنوعی کاملاً واکنشی هستند و نه توانایی تشکیل خاطرات و نه استفاده
از تجربیات گذشته برای اطلاع رسانی تصمیمات فعلی را دارند. Deep Blue ، ابر رایانه شطرنج باز IBM
، که در اواخر دهه 1990 استاد بزرگ بین المللی گری کاسپاروف را شکست داد ، نمونه عالی این نوع ماشین ها است.
Deep Blue می تواند مهره های روی صفحه شطرنج را شناسایی کرده و از نحوه حرکت هر یک مطلع شود. این
کامپیوتر می تواند پیش بینی کند که ممکن است حریف چه حرکات بعدی داشته باشد. و می تواند بهینه ترین حرکت ها
را از بین احتمالات انتخاب کند.اما هیچ مفهومی از گذشته و هیچ خاطره ای از آنچه قبلاً اتفاق افتاده ندارد. جدا از
یک قانون خاص شطرنج که به ندرت استفاده می شود که در مورد تکرار سه بار حرکت مشابه است ، Deep Blue
همه چیز را قبل از لحظه حال نادیده می گیرد. تمام آنچه که انجام می دهد این است که به مهره های موجود
در صفحه شطرنج در حال حاضر نگاه می کند و حرکت های بعدی را انتخاب می کند. این مدل از انوع هوش مصنوعی
جهان را به صورت مستقیم درک می کند و براساس آنچه می بیند عمل می کند. این نوع از هوش به مفهوم درونی جهان
متکی نیست. در یک مقاله اساسی ، رادنی بروکس ، محقق هوش مصنوعی استدلال کرد که ما فقط باید ماشین هایی از این
دست بسازیم. دلیل اصلی او این بود که مردم در برنامه نویسی دقیق دنیاهای شبیه سازی شده برای استفاده کامپیوترها
مهارت ندارند ، چیزی که در بورس تحصیلی AI “نمایندگی” جهان نامیده می شود.
این کلاس نوع دوم از انواع هوش منصوعی شامل ماشین هایی است که می توانند به گذشته نگاه کنند. اتومبیل های
خودران هم اکنون برخی از اسین کارها را انجام می دهند به عنوان مثال ، آنها سرعت و جهت اتومبیل های دیگر
را مشاهده می کنند.این کار فقط در یک لحظه امکان پذیر نیست ، بلکه به شناسایی اشیا به صورت خاص و نظارت
بر آنها در طول زمان نیاز دارد. این مشاهدات به المان های از پیش برنامه ریزی شده اتومبیل های خودران اضافه
می شوند که شامل خط کشی خیابان ها ، چراغ راهنمایی و سایر عناصر مهم مانند پیچ های جاده می شوند. هنگامی
که اتومبیل تصمیم می گیرد که خط عوض کند یا از تصادف با سایر اتومبیل ها کهدر جهات گوناگون حرکت می کنند
جلوگیری کند، تمامی مواردی را که ذکر شد را مد نظر قرار می دهد. اما این اطلاعات ساده درباره گذشته فقط گذرا
هستند. آنها به عنوان بخشی از کتابخانه تجربه اتومبیل که می تواند از آن یاد بگیرد عمل نمی کنند، شیوه ای که انسان ها
در هنگام رانندگی به آن صورت عمل می کنند.
در این نقطه تفاوت بین ماشین هایی که تا کنون ساخته ایم و ماشین هایی که در آینده آنها را خواهیم ساخت مشخص می شود.
ماشین آلات در کلاس بعدی که پیشرفته تر است ، نه تنها تمثال هایی را درباره جهان دارند ، بلکه عوامل یا موجودیت های دیگر
در جهان را نیز تشخیص می دهند. در روانشناسی ، این “تئوری ذهن” نامیده می شود مفهوم این تئوری درک این مسئله است که
افراد موجودات و اشیا می توانند استدلال و احساسات منحصر به فرد خود را داشته باشند گکه بر روی رفتار و عملکرد خودشان
تاثیر می گذارد. این نوع درک برای چگونگی تشکیل جوامع انسانی بسایر حیاتی است. بدون داشتن همچون درکی از اطراف و
فهمیدن قصد از انجام کار های مختلف،در بهترین حالت تشکیل جوامع بسیار سخت خواهد وبود و در بدترین حالت تشکیل جوامع
غیر ممکن می شود. اگر سیستم های هوش مصنوعی واقعاً بخواهند در میان ما گام بردارند ، باید بتوانند درک کنند که هر یک از
ما افکار و احساسات و انتظاراتی از نحوه رفتار با ما داریم. و آنها باید رفتار خود را متناسب با آن تنظیم کنند.
مرحله آخر توسعه هوش مصنوعی ساخت سیستم هایی است که بتوانند بازنمایی و خود آگاهی درباره خودشان ایجاد کنند. درنهایت ،
محققان هوش مصنوعی نه تنها باید هوشیاری را درک کنند بلکه باید ماشین هایی بسازند که دارای آن باشند. این عملکرد، به تعبیری ،
شاخه ای از “نظریه ذهن” است که توسط هوش مصنوعی نوع سوم اعمال می شود. به یک دلیل به آگاهی “خودآگاهی” نیز گفته می شود.
برای مثال وقتی می گوییم من آن مورد را می خواهم یک جمله بسیار متفاوتی نسبت به من می دانم که آن مورد را می خواهم است.
موجودات هوشیار از خود آگاه هستند ، از حالات درونی خود اطلاع دارند و قادر به پیش بینی احساسات دیگران هستند. ما تصور می کنیم
شخصی که در ترافیک پشت سر ما بوق می زند عصبانی یا بی تاب است ، زیرا وقتی برای دیگران بوق می زنیم چنین احساسی داریم.
بدون نظریه ذهن ، ما نمی توانیم چنین استنباط هایی داشته باشیم.