سوالی که محققین هوش مصنوعی را درگیر خود کرده این است که آیا مغز مدلی مناسب برای هوش مصنوعی
هست یا خیر؟در تابستان سال 2009 ، دانشمندان علوم اعصاب اسرائیلی ، هنری ماركام ، وارد مرحله TED
در آكسفورد ، انگلستان شد و یك پیشنهاد نامناسب را ارائه داد: او گفت كه طی یك دهه ، او
و همكارانش می توانند یك شبیه سازی كامل از مغز انسان را در درون یك ابر رایانه بسازند.آنها قبلاً
سال ها از زمانشان را صرف نقشه برداری از سلول ها در نئوکورتکس ،مکان و ادراک مغز کرده بودند .
علی رغم شباهت ها ، اکثر شبکه های عصبی مصنوعی کاملاً قطعی مانند مغز نیستند ، زیرا آنها با استفاده
از ترفندهای ریاضی کار می کنند که اگر برای سیستم های بیولوژیکی غیرممکن نباشد ، دشوار خواهد بود.
با این حال ، مغزها و مدلهای هوش مصنوعی با هم نقاط مشترک دارند و محققان هنوز نمی فهمند که چرا
آنها به این خوبی کار می کنند.آنچه دانشمندان علوم رایانه و علوم اعصاب به دنبال آن هستند، یک نظریه جهانی
هوش است که مجموعه ای از اصول ها که هم در بافت بیولوژیک و هم در سیلیکون صادق باشند. اما آنچه
که در عوض وجود دارد، پیچیدگی جزئیات است. بعد از یازده سال و 1.3هزینه میلیارد دلار پس از پیشنهاد
مارکرام ، مغز شبیه سازی شده او ، هیچ بینشی اساسی برای مطالعه اطلاعات نداشته است.بخشی از مشکل
چیزی است که نویسنده، لوئیس کارول بیش از یک قرن پیش به آن اشاره کرده بود . حتی اگر دانشمندان علوم
اعصاب بتوانند با شبیه سازی وفاداری هر مولکولی در مغز ، دوباره هوش ایجاد کنند ، اصول اساسی
شناخت را پیدا نخواهند کرد. همانطور که فیزیکدان معروف ریچارد فاینمن گفت: “آنچه نمی توانم خلق کنم،
نمی فهمم.” اما مارکرام و کارتوگرافهای همکارش ممکن است عبارتی به جمله فایمن اضافه کنند: “و آنچه
من می توانم خلق کنم ، لزوماً درک نمی کنم.”